۱۳۸۸ اسفند ۲۵, سه‌شنبه

سال 1389 - سال استقامت تا پيروزي ( پوستر سبز )

پاسخ کوبنده حافظ بزرگ به سيد علي : ما را ز منع عقل مترسان و می بیار // کان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیست


امشب ، شب فرهيختگي ايران و ايرانيان است . شحنه و محتسب و پاسبان و هيچ مزدوري را ياراي تقابل با فرهنگ بلند اين ملت نيست . اين ايستگاه اول است . نوروز سبز باستاني ، بهار سبز دلکش ، روز سبز طبيعت و مناسبتهايي ملي - آييني در راه است . آن شحنه در ولايت ما هيچ کاره نيست . هيچ کاره .

۱۳۸۸ اسفند ۱۷, دوشنبه

شاملوي بزرگ و روز زن : ای زنی که صبحانه ی خورشید در پیراهن توست، پیروزیی عشق نصیب تو باد

رود
قصیده‌ی بامدادی را
در دلتای شب
مکرر می‌کند
و روز
از آخرین نفس شب پرانتظار
آغاز می‌شود.

و اکنون سپیده‌دمی که شعله‌ی چراغ مرا
در طاقچه بی‌رنگ می‌کند
تا مرغکان بومی‌ی رنگ را
در بوته‌های قالی از سکوت خواب برانگیزد،
پنداری آفتابی است
که به آشتی
در خون من طالع می‌شود.



اینک محراب مذهب جاودانی که در آن
عابد و معبود و عبادت و معبد
جلوه‌ای یکسان دارند:
بنده پرستش خدای می‌کند
هم از آن‌گونه
که خدای
بنده را.

همه‌ی برگ و بهار
در سر انگشتان توست.
هوای گسترده
در نقره‌ی انگشتانت می‌سوزد
و زلالی‌ی چشمه‌ساران
از باران و خورشید تو سیراب می‌شود.



زیباترین حرفت را بگو
شکنجه‌ی پنهان سکوتت را آشکار کن
و هراس مدار از آن که بگویند
ترانه‌ای بیهوده می‌خوانید.-
چراکه ترانه‌ی ما
ترانه‌ی بیهودگی نیست
چرا که عشق
حرفی بیهوده نیست.

حتی بگذار آفتاب نیز برنیاید
به خاطر فردای ما
اگر
بر ماش منتی است؛
چرا که عشق
خود فرداست
خود همیشه است.



بیشترین عشق جهان را به سوی تو می‌آورم
از معبر فریادها و حماسه‌ها.
چرا که هیچ چیز در کنار من
از تو عظیم‌تر نبوده است
که قلب‌ات
چون پروانه‌ای
ظریف و کوچک و عاشق است.

ای معشوقی که سرشار از زنانگی هستی
و به جنسیت خویش غره‌ای
به خاطر عشقت!-
ای صبور! ای پرستار!
ای مومن!
پیروزی‌ی تو میوه‌ی حقیقت توست.

رگبارها و برف را
توفان و آفتاب آتش‌بیز را
به تحمل و صبر
شکستی.
باش تا میوه‌ی غرورت برسد.

ای زنی که صبحانه‌ی خورشید در پیراهن توست،
پیروزی‌ی عشق نصیب تو باد!


از برای تو، مفهومی نیست
نه لحظه‌ای:
پروانه‌ئی‌ست که بال می‌زند
یا رودخانه‌ای که در گذر است. -

هیچ چیز تکرار نمی‌شود
و عمر به پایان می‌رسد:
پروانه
بر شکوفه‌ای نشست
و رود به دریا پیوست.

* هشت مارس، روز جهانی زن مبارک

سیمین بانوی شعر ایران ، آنکه نوید داد دوباره میسازمت وطن ، در روز زن ممنوع الخروج شد

مگر میشود کسی را که میخواهد از استخوان خویش ، ستون به سقف وطن بزند ، ممنوع کرد خروجش را از وطن؟
مگر میشود آنرا که به ما یاد داد ماندن و دوباره ساختن وطن را ، گفت که در زندانی به وسعت وطن بماند ؟
مگر میشود به سیمین بانوی دلیر ایران حکم حبس و بند داد ؟
امروز هشتم ماه مارچ است . روز جهانی زن . و بانوی شعر ایران در این روز منع شد از خروج از خانه پدری .
او میرفت که بذر فرهنگ ایران را در جهان بپراکند و ضد فرهنگان حاکم ، مانعش شدند .
سیمین عزیز ، یک غزلت دنیایی را فتح میکند . بمان و ببین که فرزندان این بوم چگونه با هم میخوانند در فردای آزادی ایران :
دوباره میسازمت وطن ، اگر چه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو میزنم ، اگر چه با استخوان خویش

۱۳۸۸ بهمن ۲۰, سه‌شنبه

آخرین هشدار ، آخرین پیغام به بسیجیان و سپاهیان - در آستانه 22 بهمن ، به آغوش ملت باز آیید .

بترسید از روز جزای ملت . بترسید از فردای ایران که شما را به نام مزدور بنامند و عکسهایتان از دستی به دستی بچرخد . بترسید از روزی که نتوانید چشم در چشم هموطنتان بیندازید و نتوانید سرتان را از شرم بالا بگیرید .
هنوز فرصت باقیست اما این ، شاید آخرین فرصت باشد .
راهتان را از حکومت لغزان و سراپا جهل و نیرنگ و تباهی جداکنید و به آغوش پر مهر مام میهن بپیوندید .
فردا ، درمصاف 22 بهمن ماه ، مرزها مشخص میشود . یا با ملتید و یا بر مزدوری ضحاک دوران پای میفشرید .
بترسید از تعلقتان به سپاه ظالمان و از این آخرین فرصت استفاده کنید . ملت ایران بخشنده است و حمایت از شما هموطنان خویش را وظیفه میداند و گزندی نخواهید دید . زمان را دریابید .

و اینک سبز ترین روز سال از راه میرسد . همراه شو عزیز .

نفسهای رژیم به شماره افتاده است .  درست هشت ماه میشود که شبی را به آسودگی چشم بر هم نگذارده اند .
و این سمت ، ملتی استوار است با گامهای خردمندانه ، که هر آینه ، به قدر قدمی ، به هدف نزدیک شده است .
ملتی که گم شده خود را میخواهد . غنای فرهنگش را میخواهد و عزت ملتش را .
ملتی که دروغ را بدترین گناه میداند و حقیقت را بزرگنرین فضیلت .
ملتی زیبا که زشتی حاکمان را ننگ خود میپندارد و به میدان آمده است که رنگی دیگر زند بر این دفتر .
از راه میرسد ام روز موعود . روزی که با لبخند به میدان آییم و حق را فریاد زنیم . ایم رمز ما ایران است . رنگ سبز ما ایمان است . ایمان به واژه ای جاودان . ایمان به عشق و عشق به آزادی .
وعده ما صبح 22 بهمن ، میدان آزادی و همه راههای منتهی به آن .

۱۳۸۸ بهمن ۱۵, پنجشنبه

به مناسبت 16 بهمن و تجمع آزادیخواهانه مقابل زندان اوین - فرو ریختن باستیل ، آغاز انقلاب فرانسه بود

دویست و بیست سال میگذرد از فتح قلعه و زندانی مخوف که به نماد استبداد اروپا معروف بود .

در اين زندان افرادي محبوس بودند كه نوشته‌‌های آنان موجبات نارضايتي دربار را فراهم آورده و عليه آنان از سوي دربار اعلام جرم شده بود و از اين رو زندانيان نمي‌توانستند درخواست تجديد نظر در حكم خود را کنند. در نتيجه اين زندان سمبل حكومت مطلقه در فرانسه تلقي مي‌شد.

در وحله اول حمله مردم به باستيل، دولوناي فرمانده زندان براي اجتناب از خونريزي در ميان دو طرف، دروازه‌هاي زندان را بر مهاجمين گشود، اما پس از مدت كوتاهي به دليل عدم درك متقابل، نبرد از سر گرفته شد. بر اثر نبرد زندان باستيل تنها يك نفر از مدافعان زندان و 98 نفر از مردم كشته شدند. اما پس از فتح باستيل، دولوناي فرمانده زندان و 7 نفر ديگر از مدافعان كشته شدند.

گفته مي‌شود به هنگام حمله مردم به باستيل هفت زنداني سياسي در آن زندان محبوس بودند. ژاك دفلسس شهردار پاريس نيز از جمله كشته شدگان حوادث خشونت بار 14 ژوئيه بود.

مدت زمان كوتاهي پس از فتح زندان باستيل، فئوداليسم (نظام ارباب رعيتي) در روز 4 اوت 1789 ملغي اعلام شد و در 26 اوت اعلاميه حقوق بشر و شهروند فرانسه به تصويب رسيد.
نمیدانم چرا وقتی خبر تجمع امشب 16 بهمن را در مقابل اوین شنیدم ، یاد انقلاب فرانسه افتادم و فتح زندان باستیل و بعد ها دکتر گیوتین و لویی شانزدهم . شاید زندان اوین تداعی تاریخی باستیل را در ذهن متبادر میکند و شاید انقلاب فرانسه ، بدون رهبری منسجم و مشخص ، نزدیکی هایی با جنبش سبز ایران داشته باشد .
بدون شک هدف از نگارش این سطور ، تشویق به فتح اوین نیست و استراتژی مبارزات بدون خشونت ، این روشهای به شدت رادیکال را بر نمیتابد اما ، دری آبی رنگ و سردری که عنوان بازداشتگاه را یدک میکشد و پشت آن محوطه ای سر سبز و بعد ساختمانهایی بتنی و در هر کدام ، بندها و سلولهایی که جمعی از بهترینها را در خود جای داده است ، دلم را میبرد تا آنسوی دیوارهای اوین .